روایت و ارتباط از نوعی دیگر
هر گاه تصمیم به کاری نو می گیریم، متفاوت بودن و جذاب بودن را برای مخاطب در نظر داریم. مخاطبان چه از نوع خاص و عام که بتوان برای آنها یک نوع جذابیت مفهومی را ارائه کرد. در این نوع کار که می توان گفت در ایران شاید نو باشد در هر سه اجرا ( کاخ نیاوران، فرهنگسرای نیاوران و تالار فخرالدین اسعد گرگانی ) می توان گفت برای مخاطبان یک نو ع تازگی و در عین حال یک نوع فضای عجیب وجود دارد. تازگی به خاطر برخورد متفاوت خالقین اثر با موضوع و خود موضوع به واسطه آیین سنتی و فرهنگی منطقه جنوب به عنوان زار. ( دینگه مرو و شیخ شنگر ... ) برخورد متفاوت که به شکل نقاشی با خاکهای رنگی همان منطقه ( جزیره هرمز) و موسیقی محلی و آیینی ، پوشش محلی و متفاوت و زیبای خالقین اثر، در ذهن مخاطب کششی خاص را به وجود می آورد به طوری که تصور آن را ندارد که تمامی رنگها بکار رفته جنسی طبیعی و خالص و خام آنها از نوع خاک باشد و بتوان آنها را در یک مجموعه در کنار هم ترکیب کرد و فضای جذاب ایجاد نمود تا آنجا که احساس می کند یک بازی کودکانه و بکر که خوداو را به درون اثر جذب می کند.
اما موضوع، موضوع برای او بکر و غیر باور کردنی است. زار، زاری که در فرهنگ جنوب حضوری قابل لمس، عینی و حقیقی و در دل مردمان جنوب نقش و آداب شده است.
وجود این باور ماورایی در ذهن هر مخاطب فضایی انتزاعی و آبستره ایجاد می کند. این همان منظوری است که هنرمندان جنوب قصد بر روایت آن به شکل تصویر را دارند که با عواملی دیگر چون موسیقی و آوا سعی بر تاثیر پذیری بیشتر بر مخاطب شده است به طوری که مخاطب را در خود بکشد و آن را وادار به ارتباط ساده تا حدی که تمایل به هم آوا شدن و بازی کردن با خاک و نقاشی کشیدن را دارد. کاری که در باور مردمان جنوب زار با مرکب خود ( زار گرفته ) می کند و این روایت نوعی ارتباط را شکل می دهد. ارتباطی که بدون واسطه، کودک و پیر،خاص و عام، بومی و غیر بومی، خارجی و وطنی با خود موضوع برقرار میشود
موضوعی که در عین بدوی بودن و دایره وارش احساسی آبستره واره را در بر می گیرد.
من سعی کردم بتوانم آن را با تصویر برایتان تشریح کنم.
ایمان کیخا – شهریور 87