دلم گرفته بود تو مایه های دلم گرفته است و به ایوان می روم و....
یکی از راه کار های ایرانیان در چنین مواقعی(( دل تنگی )) متوصل شدن به فال حافظ است
بر سر آنم که گر ز دست بر آید
دست به کاری زنم که غصه سر آید
منظر دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته در آید
صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید خواه بو که بر آید
بر در ارباب بی مروت دنیا
چند نشینی که خواجه کی به در آید
ترک گدایی مکن که گنج بیابی
از نظر رهرویی که در گذر آید
صالح طالح متاع خویش نمودند
تا که قبول افتد و که در نظر آید
بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر
باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید
غفلت حافظ در این سرا چه عجب نیست
هر که به می خانه رفت بی خبر آید
خوب بود
البته هست و خواهد بود
خاطره ای برام تداعی شد
من عمرا نظر بو دار بدم، اصرار نکن
بله بله
آیا سکوت علامت رضاست؟ ...
سکوت ؟
منظر دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته در آید
...
مطمئنی اینو خود حافظ گفت؟
یعنی قبلش لای این غزله کاغذی چیزی نذاشته بودی که حتما همین بیاد؟
مشکوکه
این روزها حافظ از همه چیز خبر داره
حضرت لسان الغیب
امتحان کن
سلام
این روزها دل باز نمی شود
سلام
عکسم را کجا، چطور و به چه کسی بفروشم؟»