ماهی‌بالی

ماهی‌بالی

بزرگترین شهوت بازیگر تئاتر تجربه کردن است پس نقاشی می کشد عکس میگیرد مجسمه می سازد ساز می زند....
ماهی‌بالی

ماهی‌بالی

بزرگترین شهوت بازیگر تئاتر تجربه کردن است پس نقاشی می کشد عکس میگیرد مجسمه می سازد ساز می زند....

۱۰ سال پیش جزیره هرمز یه دسته پرنده

  جزیره هرمز 1385 کارگاه هنرمحیطی 

 

«از تی تووک به تمام پرندگان»

من سرباز کوچک توام

مرا صدا کن

می خواهم در جان تو بمیرم مرا صدا کن

تو گریه می کنی

ما ساز می زنیم

تو مرده ای ما نمی میریم

ساز می زنیم

در نیمه شب ، ما در ماه

ساز می زنیم

تو را تکه پاره می کنند

فریاد می زنی

درد می کشی

ما ساز می زنیم می رقصیم

من کوچکم

یک نفر

یک سرباز

مرا نگاه کن و با چشمان رو به خوابت اندکی برایم بخند

یک نفر کم نیست

یک

همیشه راست می ماند

حتی وقتی مرده باشد

خدا هم یک است

به من بخند تا در خنده ات آب شوم بمیرم

من ساز نمی دانم

ساز نمی زنم

لبهایم را برای یک خنده فراموش کرده ام

سرباز کوچک توام

که چون استخوان تو درد می کشد

من دهانم را در جزیره ای پرتغالی فراموش کرده ام و برای خندیدن گریه را آغاز می کنم

ما بر جزیره گریه هایت سوار می شویم و می خندیم

بر سنگ جانت پا می گذاریم

می گذریم

گریه

گریه

گریه

آنکه امانم نمی دهد.

فقط چشمهاست

که در سفرها

از من دور نمی شود

فراموشم نمی کنند

با من می خندند و فریاد می کشند و در رنگهای پیاپی خاک به خون تو تبدیل میشوند

من سرباز کوچک توام که درجان تو

                                                    می میرم وطن.    

           

ابراهیم پشتکوهی - هرمز- 12/9/ 1378

 

پی نوشت: ده سال پیش بابچه های تئاتر تی تووک به دیدن قلعه هرمز رفته بودیم . تو ورودی یه چیزی از دهنم پرید حالا البته دقیقا یادم نیست چی گفتم یه چیزی تو مایه های (این قلعه هنوز از خون هایی که به خاطرش ریخته شده سرخ باقی مونده) . وارد فضای قلعه که شدیم به قولی جو همه رو گرفت انگار پا به یه سرزمین جادویی گذاشتیم و سحر شدیم هر کی سر به یه راهی گذاشت. یکی کنجی رفت و سنگها رو مثل زیارت لمس می کرد بعضی ها هم چشمی تر کردن من و حمید ملاحسینی هم در بالاترین جای قلعه شروع کردیم ناله هامون رو با فلوت پان و سازدهنی بداهه نوازی کردن. خلاصه یه حال و هوایی بود در حد تیم ملی . 

از توی برج صدای حذیان وار ابراهیم پشتکوهی می اومد که داشت این شعر رو روی کاغذ گریه می کرد<<از تی تووک به تمام پرندگان>> . یادش به خیر اون وقتا اعضای گروهمون اسم پرنده ها رو  رو خودشون گذاشته بودن همدیگه رو به همین اسمها صدا می کردیم. بوتیمار- پیلستور-شاهین بالی-خارشک-جوشک-سورسک-بتی-کغار........