ماهی‌بالی

ماهی‌بالی

بزرگترین شهوت بازیگر تئاتر تجربه کردن است پس نقاشی می کشد عکس میگیرد مجسمه می سازد ساز می زند....
ماهی‌بالی

ماهی‌بالی

بزرگترین شهوت بازیگر تئاتر تجربه کردن است پس نقاشی می کشد عکس میگیرد مجسمه می سازد ساز می زند....

چهارشنبه آخر صفر

باد‌ آن‌ها را خواهد برد


آینه‌ها دو دسته‌اند ، دسته‌ای ما را نشان می‌دهند، دسته‌ای دیگر زیبایی‌ها را.

 

پیرزن‌ها پا به آب می گذارند . دختران در دریا غوص می روند و پسرهای جوان با پاهای باریک و گردن‌های دراز به تماشای باد و رقص بهاریه در دریای این خیل تشنه نشسته اند.

چهار شنبه آخر صفر زنان و مردان قدیم بندر به دریا می روند. ریشه این رسم و‌ آیین پیدا نیست ، اما آنچه آشکار است این است که جایگاه نشاط را در بین این مردم نشان می دهد « آب حیات عشق را در رگ ما روانه کن ، آینه صبوح را ترجمه شبانه کن ، ای پدر نشاط نو بر رگ جان ما برو ، جام فلک نمای شو وز دو جهان کرانه کن » پیرزن ها همراه با نوه ها و دختران جوان با آرزوهایشان در آب می شوند ، سر و تن خود را می شویند و آرزو وامید خود را با دریا بیان می کنند. به اعتقاد این مردم کسی که در این روز در دریا پا می گذارد و نیتی می کند نیتش برآورده می شود.

از مهمترین امتیازهای این آیین، قدرت شفادهندگی دریا در این روز به خصوص است. در اعتقادات مردم هرمزگان چهارشنبه به دریا رفتن عملی شایسته است اما چهارشنبه آخر صفر چیز دیگری است. آدم‌های قدیمی‌تر به همراه خود قند می آورند و حرفشان این است با دریا؛ « شیرینی ما بِی تو ، شفای تو بِی ما » رفتن خانواده ها به دریا آن هم در چهارشنبه آخر صفر قابل بررسی و تحلیل است ، هم از منظر جامعه شناختی و هم از دیدگاه روانشناسی ، حتا می توان آب دریا را هم در این روز مورد بررسی قرار داد که البته این قسمت ماجرا از عهده بحث ما خارج است. روان جمعی جامعه سنتی ما از زمان های دور (که آغاز دقیق آن نیاز به گمانه زنی و پیگیری و تحقیق وسیعی دارد) احساس نیاز می‌کرده به این نشاط گروهی، حتا اگر تاریخ این مراسم را به بعد از اسلام نسبت بدهیم نه تنها به این مراسم ایرادی وارد نیست بلکه مایه سرور است چرا که به ما یادآوری می کند که اسلام دین تعادل و میانه روی است.

مردم هرمزگان بعد از دو ماه عزاداری به دریا می آیند تا تن بشویند و لباس سیاه را از بدن خویش به در می‌کنند تا کدورت ها و گناه را نیز همراه با این آیین بسان موجی بازیگوش در حاشیه ساحل جا بگذارند.

چهارشنبه آخر صفر مردمان این خطه که هنوز ریشه های خود را در خاک محکم دارند ، شادی و شعفی را که قلب های خسته ی حاصل از کار و روزمره گی این زندگی بدان نیاز دارند از دریا وام می گیرند و خنده، این عنصر تابنده و کم نظیر از خالق توانا را که در زندگی ما کیمیا شده است را با خود به خانه و خانواده می‌برند.

این آیین نیاز جامعه ما را به شادی جمعی نشان می دهد ، نیازی که اسلام نیز بر اهمیت و ضرورت آن صحه گذاشته است، اما متاسفانه کمتر کسی از آن خبردار است. کمتر کسی آگاه است که گروهی از مردم ما در این روز به دریا می روند و خود را از زلالی و پاکی پُر می کنند. جالب است کسانی که در این آیین حضور دارند زنان و مردانی هستند که بسیار معتقد و پایبند به اصول و عقاید دینی هستند. زنان کوزه های خود را از آب پر می سازند تا آب شفای خود ، فرزندان و همسران خویش را برای یک سال ذخیره کنند آبی که به عقیده اینان شفابخش است . از دیرباز مرسوم بوده که آب دریا را برای چشم زخم بر سر در خانه ها آویزان می کرده اند. این هم یکی دیگر از کرامات دریا و دریا ساز.

چهارشنبه آخر صفر را می شود به « روزجهانی پاکی» تبدیل کرد. نه تنها باید این مراسم و آیین را حفظ و از فراموش شدن آن جلوگیری کرد بلکه در یک حرکت جمعی می توان جهان را نیز دعوت کرد تا در شستن اندوه با ما همراه شود.

مراسمی که ما را از خودِ غم زده مان جدا می کند و به مای متحد و شادان تبدیل می سازد و شور و حرکتی که در آب و دریا است را به روح ما می ریزد. کولی ها نیز نزدیک به این آیین، مراسمی دارند. آنها یک روز در سال را در جنوب فرانسه به دریا می روند و هفت مرد یک زن را سوار بر اسب از دریا به ساحل می آورند به نیت اینکه سارا سیاه ـ ناجی کولی ها ـ یک روز از دریا می آید و آنها را از دربه دری نجات می دهد. کولی ها هر سال از نقاط مختلف دنیا برای شرکت در این جشن به آنجا می آیند و از سارا سیاه ساختگی استقبال می کنند. ما چرا از این شفای راستین و شعف واقعی استقبال نکنیم.

احتمال این که با رفتن این نسل دریا رو ، این آیین نیز از یادها برود بسیار است. آیین‌ها را که ریشه‌های ما هستند زنده نگه داریم چرا که ایرانی بودن ما را به ما یادآوری می‌کنند و ریشه‌دار بودن‌‌مان را. آنها را حفظ کنیم چرا که از یادها برود باد آنها را خواهد برد در واقع با بردن آنها، باد ما را خواهد برد.

- یاداشت ابراهیم پشتکوهی منتشر شده در داماهی ماهنامه هنر و ادبیات هرمزگان اردیبهشت1383

- عکس از عبدالحسین رضوانی