در مجلس چنگیز خان گفتنند که صیادی زنبوری را آموخته که کلنگ صید می کند. چنگیز به احضار صیاد و زنبورش فرمان داد. چون حاضر شد کلنگی آوردند و پیش چنگیز سر دادند . کلنگ به جانب هوا پرواز کرد. صیاد یک بند نی از جیب خود بر آورد و زنبوری از سوراخ نی بیرون کرد و از پی کلنگ سر داد .
زنبور به سرعت هرچه تمام تر از پی کلنگ پرواز کرد و خود را به وی رسانید و به زخم نیش هر دو چشمش را کور کرد . کلنگ از هوا در افتاد . حاضران متعجب شدند و بر صیاد آفرین گفتند .
چنگیز بفرمود تا زنبور را کشتند و دست صیاد را بریدند. حاضران از آن سیاست متعجب گشتند. چه ظاهرا محل تربیت و عنایت بود.
چنگیز گفت:خردی که بر بزرگی استیلا آرد ٬ سزای او کشتن است و کسی که خردان را بر بزرگان دلیر کند و دست ایشان را قوی سازد٬ سزای او دست بریدن است.
مولانا فخر الدین علی صفی
لطایف الطوایف (( باب سوم ٬ فصل هشتم٬صفحه هشتاد و نه))
پی نوشت : لک لک را هنوز در بندر باستانی لافت کلنگ یا کولینگ می نامند
: ......